من دستانم را بشقاب می زنم
داستان - هم آغوش،زیر دوش (18+)پنجه های دستانم را همزمان بالا می آورم و بازوانم را می فشارم _ هم آغوش می شوم با خود زیر دوش _ و مچاله شده و بر کف حمام چمباتمه می زنمگویی درون یک رحم نامریی تولدی را به انتظار نشسته ام!پرده را کنار می زنمپدر می گوید:" پرده ها را بکش و مامان همیشه پرده ها را کنار می زند پرده را کنار می زنم پسر همسایه کیف به دست سر کوچه پیدایش می شود می آید و به من نزدیک می شود و من برایش دست تکان می دهم مرا نمی بیند
در سوگ برادارانم , خواهرانمشاه وار لبخند می زنم ، وار شاه با سرمه ای که سیاه کرده انگار چشمانم را به تمامی و آنچه را که می دیدم روزی دستانم را به نشانه ی ظلمی که بر من روا می دارند این شاهان دستانم سرمه ای شده اند!
تماس با تامین کنندهپرده را کنار می زنمپدر می گوید:" پرده ها را بکش و مامان همیشه پرده ها را کنار می زند پرده را کنار می زنم پسر همسایه کیف به دست سر کوچه پیدایش می شود می آید و به من نزدیک می شود و من برایش دست تکان می دهم
تماس با تامین کنندهپرده را کنار می زنمپدر می گوید:" پرده ها را بکش و مامان همیشه پرده ها را کنار می زند پرده را کنار می زنم پسر همسایه کیف به دست سر کوچه پیدایش می شود می آید و به من نزدیک می شود و من برایش دست تکان می دهم مرا نمی بیند
تماس با تامین کنندهپرده را کنار می زنمپدر می گوید:" پرده ها را بکش و مامان همیشه پرده ها را کنار می زند پرده را کنار می زنم پسر همسایه کیف به دست سر کوچه پیدایش می شود می آید و به من نزدیک می شود و من برایش دست تکان می دهم
تماس با تامین کنندهداستان - هم آغوش،زیر دوش (18+)پنجه های دستانم را همزمان بالا می آورم و بازوانم را می فشارم _ هم آغوش می شوم با خود زیر دوش _ و مچاله شده و بر کف حمام چمباتمه می زنمگویی درون یک رحم نامریی تولدی را به انتظار نشسته ام!
تماس با تامین کنندهمن یک زن هستمچون من زنم مرا متهم می کنند به اينکه خاله زنکی ام! که حرف از ماتيک و هايلايت و اپيل ليدی می زنم که حرف از روش پخت فلان کيک می زنم که حرف از آشپزی می زنم بشقاب ها را نمی شکنم
تماس با تامین کنندهمن یک زن هستمچون من زنم مرا متهم می کنند به اينکه خاله زنکی ام! که حرف از ماتيک و هايلايت و اپيل ليدی می زنم که حرف از روش پخت فلان کيک می زنم که حرف از آشپزی می زنم بشقاب ها را نمی شکنم
تماس با تامین کنندهدر سوگ برادارانم , خواهرانمشاه وار لبخند می زنم ، وار شاه با سرمه ای که سیاه کرده انگار چشمانم را به تمامی و آنچه را که می دیدم روزی دستانم را به نشانه ی ظلمی که بر من روا می دارند این شاهان دستانم سرمه ای شده اند!
تماس با تامین کنندهپرده را کنار می زنمپدر می گوید:" پرده ها را بکش و مامان همیشه پرده ها را کنار می زند پرده را کنار می زنم پسر همسایه کیف به دست سر کوچه پیدایش می شود می آید و به من نزدیک می شود و من برایش دست تکان می دهم مرا نمی بیند
تماس با تامین کنندهداستان - هم آغوش،زیر دوش (18+)پنجه های دستانم را همزمان بالا می آورم و بازوانم را می فشارم _ هم آغوش می شوم با خود زیر دوش _ و مچاله شده و بر کف حمام چمباتمه می زنمگویی درون یک رحم نامریی تولدی را به انتظار نشسته ام!
تماس با تامین کنندهپرده را کنار می زنمپدر می گوید:" پرده ها را بکش و مامان همیشه پرده ها را کنار می زند پرده را کنار می زنم پسر همسایه کیف به دست سر کوچه پیدایش می شود می آید و به من نزدیک می شود و من برایش دست تکان می دهم مرا نمی بیند
تماس با تامین کنندهداستان - هم آغوش،زیر دوش (18+)پنجه های دستانم را همزمان بالا می آورم و بازوانم را می فشارم _ هم آغوش می شوم با خود زیر دوش _ و مچاله شده و بر کف حمام چمباتمه می زنمگویی درون یک رحم نامریی تولدی را به انتظار نشسته ام!
تماس با تامین کنندهمن یک زن هستمچون من زنم مرا متهم می کنند به اينکه خاله زنکی ام! که حرف از ماتيک و هايلايت و اپيل ليدی می زنم که حرف از روش پخت فلان کيک می زنم که حرف از آشپزی می زنم بشقاب ها را نمی شکنم
تماس با تامین کنندهمن یک زن هستمچون من زنم مرا متهم می کنند به اينکه خاله زنکی ام! که حرف از ماتيک و هايلايت و اپيل ليدی می زنم که حرف از روش پخت فلان کيک می زنم که حرف از آشپزی می زنم بشقاب ها را نمی شکنم
تماس با تامین کنندهدر سوگ برادارانم , خواهرانمشاه وار لبخند می زنم ، وار شاه با سرمه ای که سیاه کرده انگار چشمانم را به تمامی و آنچه را که می دیدم روزی دستانم را به نشانه ی ظلمی که بر من روا می دارند این شاهان دستانم سرمه ای شده اند!
تماس با تامین کنندهداستان - هم آغوش،زیر دوش (18+)پنجه های دستانم را همزمان بالا می آورم و بازوانم را می فشارم _ هم آغوش می شوم با خود زیر دوش _ و مچاله شده و بر کف حمام چمباتمه می زنمگویی درون یک رحم نامریی تولدی را به انتظار نشسته ام!
تماس با تامین کنندهمن یک زن هستمچون من زنم مرا متهم می کنند به اينکه خاله زنکی ام! که حرف از ماتيک و هايلايت و اپيل ليدی می زنم که حرف از روش پخت فلان کيک می زنم که حرف از آشپزی می زنم بشقاب ها را نمی شکنم
تماس با تامین کنندهدر سوگ برادارانم , خواهرانمشاه وار لبخند می زنم ، وار شاه با سرمه ای که سیاه کرده انگار چشمانم را به تمامی و آنچه را که می دیدم روزی دستانم را به نشانه ی ظلمی که بر من روا می دارند این شاهان دستانم سرمه ای شده اند!
تماس با تامین کنندهپرده را کنار می زنمپدر می گوید:" پرده ها را بکش و مامان همیشه پرده ها را کنار می زند پرده را کنار می زنم پسر همسایه کیف به دست سر کوچه پیدایش می شود می آید و به من نزدیک می شود و من برایش دست تکان می دهم
تماس با تامین کنندهدر سوگ برادارانم , خواهرانمشاه وار لبخند می زنم ، وار شاه با سرمه ای که سیاه کرده انگار چشمانم را به تمامی و آنچه را که می دیدم روزی دستانم را به نشانه ی ظلمی که بر من روا می دارند این شاهان دستانم سرمه ای شده اند!
تماس با تامین کنندهپرده را کنار می زنمپدر می گوید:" پرده ها را بکش و مامان همیشه پرده ها را کنار می زند پرده را کنار می زنم پسر همسایه کیف به دست سر کوچه پیدایش می شود می آید و به من نزدیک می شود و من برایش دست تکان می دهم
تماس با تامین کنندهپرده را کنار می زنمپدر می گوید:" پرده ها را بکش و مامان همیشه پرده ها را کنار می زند پرده را کنار می زنم پسر همسایه کیف به دست سر کوچه پیدایش می شود می آید و به من نزدیک می شود و من برایش دست تکان می دهم
تماس با تامین کنندهپرده را کنار می زنمپدر می گوید:" پرده ها را بکش و مامان همیشه پرده ها را کنار می زند پرده را کنار می زنم پسر همسایه کیف به دست سر کوچه پیدایش می شود می آید و به من نزدیک می شود و من برایش دست تکان می دهم مرا نمی بیند
تماس با تامین کننده